در میان زبان‌های جدید اروپایی، زبان انگلیسی هم از حیث وسعت و هم از نظر اهمیت ادبیات کهن، مقام نخست را داراست. در طول اعصار تاریک (از سقوط روم تا سال هزار میلادی) در فرانسه، ایتالیا، اسپانیا و یا روسیه نوعی شعر وجود داشته که احتمالاً از آوازها و ترانه‌های محلی فراتر نمی‌رفته است. کتاب‌‌ها به زبان لاتین نوشته می‌شد، هرچند ادبای بیزانطین در تألیفات خود همان سبک‌های کلاسیک ادبیات یونانی را به کار می‌بردند. در چنین فضایی، مدت‌‌ها پیش از سال هزار میلادی، ادبیات ملی غنی و متنوع و زنده ادبی در انگلستان پدید آمد. این ادبیات اندکی پس از سقوط روم غربی متولد شد و علی‌رغم مشکلات فراوان اعصار تاریک که اروپا را به پرتگاه توحش نزدیک کرد و سرانجام در آن انداخت، به رشد و نمو خود ادامه داد و خالق بسیاری از شاهکارهای ماندگار ادبیات جهان گشت.

شعر انگلوساکسون:

مهمترین اثر در ادبیات کهن انگلیسی با منظومی حماسی با نام بیوولف است که شرح و وصف دو واقعه بزرگ زندگی پهلوانی با همین نام می‌پردازد و در بر گیرنده دوران جوانی، به تخت شاهی نشستن و مرگ اوست. ماده خام منظومه توسط جنگاوران وحشی نواحی بالتیک (فرانک‌‌ها، سوئدها، آنگل‌‌ها و...) که پس از ترک رومیان گروه‌گروه به بریتانیا حمله می‌کردند فراهم شده است.
با مقایسه این اثر با کتب بومی و رومی مانند آثار هومر می‌توان نخستین مراحل تکامل تمدن اروپایی را دید. تکاملی که در اعصار تاریک آغاز شده در قرون وسطی جوانه زد و سرانجام در رنسانس به درستی تناور تبدیل شد.

در مقایسه اثر بیوولف با آثار هومر خواهیم دید که در بیوولف نبرد میان انسان و مادون انسان رخ می‌دهد، یعنی نبرد بیوولف با گرندل ، عضویت آدمخواری که در غار زندگی می‌کند و یا اژدهای چند سوی که به نگهبانی گنج نشسته است.درواقع این داستان شرح نبرد جنگاورانی است بی‌باک با درندگانی جانور صورتی که بیرون از جهان آدمی زندگی می‌کنند و از آن نفرت دارند، در مقابل در ایلیاد، اثر منظوم هومر نبرد میان یونانیان بدوی و سربازان تراوای ثروتمند و متمدن است در اثر اول هومر از نبرد میان انسان و هیولاهای غول‌آسا خبری نیست (به جز مورد بلورفون که فقط 5 مصراع ایلیاد را شامل می‌شود).

شبیه‌ترین جنبه بیوولف را در ادیسه باید یافت آنجا که اولیسس و یارانش به سرزمین‌های وحشی و ماورای جهان یونان پا می‌گذارند. در مقام مقایسه ابیوولف نه در سپیده‌دم تمدن (مانند آثار هومر) که در شفقی نیمه تاریک و گرفته روی می‌دهد، همان جهان پهناور و ضد بشری که در آثار واگنر سیلیوس زنده شد. جهان بیوولف از جهان ساخته شده و به نمایش درآمده آثار هومر، تنگ‌تر و ساده‌تر است. چشم‌انداز جغرافیایی داستان بیوولف به همان نواحی مرکزی اروپای شمالی محدود می‌شود و هیچ اثری از رومیان و یا اسلاوها در آن به چشم نمی‌خورد. مرزها، مساکن مردم تک افتاده و به دور از هم است درحالی که در ایلیاد وقتی قهرمانان ناآشنا رودرروی یکدیگر قرار می‌گیرند و یا به سرزمین جدیدی پا می‌گذارند، از زندگی قهرمانان و یا خصوصیات و آداب و رسوم مردم این سرزمین‌‌ها نکات فراوانی به خواننده ارائه می‌شود تا خواننده با چند و چون نبرد آشنا شود و سیر پیچیده حوادث را پیگیری نماید. درنتیجه دو اثر هومر به تدریج منظومه‌ای غنی و مجموعه‌ای قابل توجه از معلومات تاریخی و جغرافیایی را به دست می‌دهند.

در بیوولف چنین اطلاعات و تنوع جغرافیایی دیده نمی‌شود به دلیل آنکه نویسندگان داستان از گذشته و محیط پیرامون خود چندان آگاه نبودند و حتی سلاح‌‌ها، جامه‌‌ها و تدابیر نظامی آثار هومر در مقابل انواع مشابه آن در این حماسه ساکسونی بسیار پیچیده‌تر است. بیوولف از نظر هنری شعر خام و بالنسبه ناشیانه است درحالی که می‌دانیم شعر حماسی مانند تراژدی محصول ادبی بسیار تکامل‌یافته‌ای است.

اسلاف ناقص تکامل‌نیافته شعر حماسی را می‌توان در بسیاری از نقاط جهان یافت: اشعار کوتاهی که به توصیف اعمال منفرد آدمی می‌پردازد و نیروی رزمی و یا رنج انسانی را تصویر می‌کند مانند آوازهایی درباره مارکو کرال یونیچ (قهرمان افسانه صربستان) و یا قطعه زیبای مالدون که درباره سوارهای مهاجم دانمارکی هیچیک از این آثار حماسه نیستند (از سرگذشت داوود تا ماجرای آرتورشاه و دلاوران میزگرد) زیرا از انسجام هنری خاصی که شعر حماسی داراست، بی‌بهره‌اند شاعر حماسه‌سرا دلاوری‌های شگفت را توصیف می‌کند، جزئیات را تجربه و تحلیل می‌کند و داستان خودش را با زمینه‌های تاریخی، جغرافیایی و فکری پیوند می‌زند و حقیقت اخلاقی عمیقی را در آن می‌گنجاند تا به چیزی عمیق‌تر و با اهمیت‌تر از توصیف یک داستان حماسی دست یابد.

اغلب اشعار پهلوانی جهان به دوره نخست این دوره تکامل تعلق دارند. مانند حکایت سر پاتریک اسپنس و نبرد اوتربرن و... گفتیم که بیوولف علی‌رغم تمام زیبایی و طراوتش از نظر انسجام و تکامل همپای یک شعر حماسی نیست و البته این نه مختص یوولف که بسیاری از اشعار پهلوانی است که مربوط به دوره اول تکامل شعر حماسی هستند. پهلوان‌نامه‌های ایسلندی مرحله دوم تکامل اشعار حماسی تعلق دارند و درواقع به شرح و بسط حوادث می‌پردازند. حتی برخی از آنها مانند نجالا (از افسانه پهلوی متعلق به نواحی جنوبی ایسلند) از اصالت حماسه حقیقی برخوردارند.

بیوولف در تلاشی ناشیانه ولی سرسختانه سعی در رسیدن به مرحله سوم تکامل شعر حماسی دارد تا وحدت و تنوع، کردار پهلوانی و مفاهیم عمیق معنوی را با هم بیامیزد.

شعر از 3 بخش تشکیل شده است:
1) نبرد بیوولف با گرندل
2) نبرد بیوولف با مادر گرندل
3) نبرد بیوولف با اژدهای آتش‌افشان و مرگ او.

یعنی بخش اعظم منظومه نقل و شرح 3 حادثه بزرگ است که اگر تکراری نباشند، شبیه یکدیگرند. جلوس بیوولف بر تخت پادشاهی و حکمرانی 50 ساله‌اش فقط در 150 مصراع بیان شده و بیان رخدادهای ضمنی به خاطرات گذشته، مقایسه بیوولف با پهلوانان قدیم و... با این هدف بوده که ماجرا را برای گنجاندن در ساختمانی چند بعدی آماده کنند ولی نویسنده از عهده کار خوب برنیامده است و اثر از تناسب و هماهنگی لازم برخوردار نیست. در اعصار تاریکی که کلیسا و مذهب رسمی بر افکار عمومی سیطره داشت، پرورش شاعری که قدرت تصور و خلق آثاری عمیق و قوی را داشته باشد تقریباً غیرممکن بود و خلق اثری عمیق و رسا برای اقوامی تقریباً وحشی و بدوی چندان قابل هضم نمی‌نمود و به راستی که سبک و زبان منظومه، در قیاس با حماسه‌های بزرگی مانند آثار حماسی یونان و روم فاقد رسایی لازم است.

فرهنگ کلاسیک تقریباً هیچ اثر مستقیمی بر بیوولف و دیگر منظومه‌های غیردینی انگلوساکسون نگذاشته است چرا که این منظومه به جهانی متفاوت از جهان تمدن یونانی، رومی تعلق دارند. برخلاف تصور برخی از محققان که بیوولف را تقلیدی از انه‌ئید می‌دانند تفاوت‌‌های موجود از حیث زبان و ساختار و صناعت میان این دو اثر بسیار عمیق است و تنها استفاده از لفظ و زبان پهلوانی نمی‌تواند دلیل قانع‌کننده‌ای برای این ارتباط باشد. هرگاه نویسندگان و شاعران اعصار تاریک، ادبیات کلاسیک را می‌شناختند به دلیل کمال و نیروی برتر این ادبیات، مجبور بودند به شیوه‌ای دقیق‌تر و صریح‌تر آن را اقتباس کنند.

هرچند این منظومه از نفوذ احکام و افکار مسیحیت خالی نیست و آرمان‌های مسیحی را بر زیربنای الحادی جهانی بیگانه با تمدن بنا می‌کند تا به تدریج آن را دگرگون سازد. البته این نفوذ صوری و جنبی است و نسبت به فکر اصلی منظومه در مرتبه دوم قرار دارد. نفوذ افکار مسیحی در برخی از پهلوان‌نامه‌های ایسلندی و افسانه‌های سنتی نیز روی می‌دهد (مانند مباحثه اوئیسین) با قدیس پاتریک، نوشته لیدی گریگوری) بیوولف با مراسم تدفینی سراسر الحادی آغاز می‌شود و پایان می‌گیرد، چرا که نفوذ کلام عیسی(ع) تنها ساختمانی نیمه‌تمام است که بر زیربنای الحادی جامعه بنا نهاده شده و سال‌‌ها و بلکه قرن‌‌ها طول می‌کشد که این خانه نیمه‌تمام، به تکامل برسد.

تناقض‌هایی که در بیوولف وجود دارد (مانند شعری که در باب 5 روز آغاز خلقت است ( مقابل نور کشنده ارواح یا همان ابلیس، هنگامی که قصر مورد حمله غول‌های آدمخوار قرار می‌‌گیرد) دلالت بر تحریف و تداخل فرهنگ‌هاست تأثیر و نفوذ مسیحیت (آنچه که هست) دقیقاً مربوط به سنت عهد عتیق است زیرا مخاطبان بیوولف یا همان مردمان نیمه وحشی درحدی از آگاهی و فرهیختگی نبودند که بتوانند مقالات و انجیل پولس رسول را بخوانند.

خداوند برای آنها یک فرمانروا، یک پادشاه و از همه مهمتر مظهر قدرت بود دقیقاً به همین دلیل شایسته احترام. در یکی دو مورد از داستان بیوولف نشانه‌هایی از عهد عتیق به همان شکلی که با فرهنگ الحادی پیوند خورده‌اند وجود دارد (مانند گرندل و غول‌هایی آدمخواری که از اعقاب قابیل هستند) ولی هیچ اشاره‌ای به حضرت عیسی(ع) و یا فرشتگان در کار نیست. البته اشاره کوتاهی هم به طوفان نوح شده ولی با همه این احوال، هرچند از تجربه لاتینی کتاب مقدس موارد فوق در داستان وارد شده تنها سایه کمرنگی از نفوذ فرهنگ کلاسیک را به نمایش می‌گذارد و نه بیشتر.
تأثیر فرهنگ کلاسیک بر ادبیات اعصار تاریک از طریق غیرمستقیم و توسط کلیسا اعمال می‌شد. کلیسا بود که پس از مرگ جهانی یونانی و تسلط وحشیان شمال اروپا بر روم غربی آنها را با تمدن آشنا کرد.

حماسه بیوولف چگونگی این آشنایی تدریجی را که به وسیله دین نو و به طرزی معقول حاصل آمد، نشان می‌دهد. آرنولد توین‌بی در بررسی تاریخ، دلیل عدم اشاره به دستاوردهای نظامی و براندازی امپراتوری روم را در اشعار و آثار اقوام شمال اروپا (که باید در آثار حماسی آنها نمود پیدا می‌کرد) عظمت و پیچیدگی امپراتوری روم در مقابل بدوی و پیش پا افتاده بودن تمدن اقوام اروپای شمالی می‌داند. درحقیقت امر، امپراتوری روم بسیار پهناور با ساختاری پیچیده بود و فتح آن برای قبایل و شاعران قبایل بیش از آن به طول انجامید که حرکت و عملی پهلوانی به حساب آید و در ایلیاد از محاصره تروا سخنی به میان نمی‌آید بلکه هومر با قدرت نبوغ خود جنگ ده ساله و سرانجام تصرف شهر را در داستان می‌گنجاند. اما اقوام بدوی شمال اروپا را چیزی نمی‌توانست به وجد آورد یا به سرودن شعر برانگیزد مگر: اهانتی، زنی، هیولایی و یا گنجی. آنها بیش از آنکه به دشمن متمدنی که به زانو در می‌آوردند فکر کنند در تلاش برای رسیدن به سهم مقرر از نعمت‌‌های نادیده و ناچشیده بودند.

بربرها امپراتوری روم را از میان برنداشتند بلکه از مرزهای آن گذشتند و جانشین قدرت قدیمی شدند و همین جریان فتح امپراتوری میل مفرط اقوام پیروزمند را نسبت به ادبیات حماسی زائل کرد زیرا این پیشروی همراه با موفقیت کامل بود درحالی که در حماسه و اشعار برخواسته از آن به شکست پرداختن ارجحتر است زیرا شکست دلیران را دلیرتر می‌کند و زندگی را صیقل می‌دهد.
در حماسه تنها زمانی نوشتن از پیروزی مجاز است که این پیروزی از آوردگاهی هولناک و وقایع عجیب به دست آمده باشد. زمانی که در زیر شمشیر شارلمانی، این بربرها خود را در معرض شکست دیدند، اشعار حماسی و پهلوانی دوباره سر بر آورد!.

بنا به تصریح بید در تاریخ مذهبی انگلستان، شعر انگلیسی از سنت شعری انگلوساکسون سرچشمه گرفته است . داستان این انتقال سنت های آمیخته با مذهب در اشعار انگلیسی نیز در جای خود زیباست:
در مجالس انگلستان رسم بر آن بود که هر یک از میهمانان به نوبت چنگ نواخته و آوازی بخوانند ( شعر حتما باید غیر مذهبی بود ) ، گاوچرانی از مردم نورتامبریا به نام کرمون که شعری نمی دانست از میهمانی خارج شد و به آغلش رفت تا شب را به نگهبانی بایستد . ولی خوابش برد و در خواب شعری به او الهام شد که پیدایش آفریدگار و ستایشش مضمون آن بود ، پس از بیداری تمام آن شعر در حافظه اش نقش بسته بود ، که البته به رسم شکوه و جلال کتاب مقدس نکاتی را بدان افزود و چنین بود که شعر انگلیسی بوجود آمد .
گفتیم که شاعر انگلیسی به واسطه شیوه کهن ادبیات انگلو ساگسون از محدود کردن معنی در یک بیت پرهیز می کرد ( بر خلاف لاکتا نسیوس) و در مقابل به سیاهه آلامی که لاکتانسیوس ، آشیانه ققنوس را از آنها در امان می خواهد دو مورد دیگر نیز می افزود ، یعنی همان نظراتی که در کمین بریتانیای دوران انگو ساکسون بود همچون دشمنان انقراض ناگهانی در هر مصراع این شعر ، آوردن دو یا سه کلمه که با یک حرف شروع شوند ( صنعت جناس استهلالی ) معمولی است و عبارات لاتینی بر گرفته از سروده های مذهبی تقریبأ نیمی از هر مصراع را تشکیل میدهد . اینها همه نشانه اعتلای فرهنگ بریتانیاست که چنین شاعری و چنان مخاطبی را در امان خود می پرورانده است .

دلیل اهمیت فراوان ققنوس ، این است که اولین اثری است که از میان آثار منظوم کلاسیک (لاتین) به یکی از زبانهای جدید ترجمه شد . سراینده زبان لاتینی را بخوبی می داند و زبان خود و سنت های برآمده از آن را به همراه تخیل و توانائی خویش ، از هر جهت همسنگ با نمونه لاتینی می داند و دلیل واقعی تمدن پیشرفته بریتانیا در حد فاصل هجوم ساکسونها و دانمارکیها در همین امر است .
در ادبیات انگلوساکسون 5 موج این جریان پیشروی که ریشه در آثار کلاسیک داشت را به پیش برد .
1) . شعر دوره الحاد مانند بیوولف و دیگر منظومه های پهلوانی کوچکتر نفوذ فرهنگ یونانی ؛ رومی در این آثار دیده نمی شود و فقط پرتو ضعیفی از مسیحیت لاتینی بر آن تابیده است.
2) . آثار کدمان در نیمه دوم قرن هفتهم که بر مبنای قصص متن لاتین کتاب مقدس و البته سنت شعر انگلوساکسون ، شعر می سرود . این آثار راه دیگر شاعران هم عصر کدمان را برای مطالعه نسخه های لاتینی کتاب مقدس باز کرد.
3) کینه ولف شاعر انگلو ساکسون که موضوع اشعار خود را از آثار نثر نویسان لاتینی دوره مسیحی بر می گرفت.
4) ققنوس، که ترجمه ای آزاد و مبسوط و تخیلی است و در واقع آمیزه ای است از شعر لاتینی و نثر لاتینی دوران مسیحی .
5) منظومه رویای صلیب توسط یکی از شاعران انگلیسی که بر اساس مضامین بر گرفته از مسیحیت لاتینی سروده شده است .

به راستی تولد دوباره و اعجاز آمیز ققنوس در هیأت مسیح ، نماد نوسازی معجزه آسای فرهنگ یونانی -رومی و فرهنگی از مجرای مسیحیت گذشته و تعییر شکل یافته در پهنه ای از جهان است که زمانی توحش بر آن حکومت می کرد . ادبیات منثور انگلیسی نیز همانند آثار منظوم انگلو ساکسون ، داستان تـنازع مردم بریتانیا در راه کسب تمدن است . تـنازعی بغایت سخت و دشوار که بارها رشته آن گسسته شد. در جائی که شعر چه از نظر شکل و چه از نظر موضوع رو به گذشته و آثار کلاسیک دارد ، نثر به دوران معاصر می پردازد و منعکس کننده نیازها ؛ توانا ییها و مسائل زمان خویش است و به همین دلیل ادبیات این دوره از آثار منـثور انگلیسی، اساسا تعلیمی است و هدف آن آشنا ساختن مردم بریتانیا با تمدن ، دوام بخشیدن به آنها و تشویق مردم برای مقابله با اقوام وحشی است .
ادبیات انگلیسی در راه انجام چنین ارتقایی به دو سلاح مسلح بود ، کتاب مقدس و فرهنگ کلاسیک . در این دوره هیچ کتابی برای تفنن به رشته نگارش در نیامد ، هر آنچه که نوشته شد اساسا یا فلسفی بود یا مذهبی یا تاریخی . این کوشش بی حد و حصر برای زنده نگه داشتن چراغ تمدن در بریتانیا را برخوردهایی شدید قطع می کرد یا به انحراف می کشاند. اولین برخورد ، اختلافی بود که میان کلیسای کاتولیک روم و کلیسای بریتانیا (قدیس پاتریک یا قدیس کولومبا) دارای تفسیر و تعبیری متفاوت از هم کیشان خود در ایتالیا بودند. کشیش سلتی پلاگیوس ، در ادامه راه این بزرگان ، پای مباحثی مانند اختیار و اراده انسان را در آثار منثور انگلیسی گشود ، وی کتابهایی را در پاسخ قدیس بزرگ اگوستین به رشته نگارش در آمد که نخستین آموزه ها و احکام پرو تستان می توان در افکار و اندیشه های این راهب و حکیم الهی یافت .

کشمکش دو کلیسا در سال 596 میلادی، که کلیسای روم برای تسخیر دوباره مواضع غربی امپراطوری و شکست رقیب انگلیسی خیز برداشت ، به اوج خود رسید و و پیروزی کلیسای روم و نماینده اش قدیس اگوستین در شورای ویتبی ظاهرا به پایان رسید ولی این اختلافات ، دیر پا و قدرتمند بود و در سراسر دوران نخستین ادبیات منثور انگلیسی ، نشانه برخورد میان دو کلیسا و تلفیق میان آن دو را می توان مشاهده کرد .

این دوران همزمان با عهد کدمان وکینه ولف در ساخت شعر بود . در نثر تنها آثار لاتین بر جا مانده است . نخستین گزارش تاریخی در باره بریتانیا دوران تاریک، توسط یکی از رهبران سلتی به نام گیلواس به رشته نگارش در آمده است. او نویسنده ای بود ؛ مسلط به زبان لاتینی و یکی از وارثان بلافصل تمدن رومی در بریتانیا . از میان اولین ادبای ساکسونی ، آلدهلم که تعلیمات ابتدائی را نزد یکی از راهبان سلتی ( ماندوب) فرا گرفته بود بسیار زیبا شعر می گفت، (شاید به وسیله تاثیرات ویرژیل) ولی نثر نامه های او در باب مسائل دینی به اخلاق و تعلیم و تربیت ، گرفتار تقلید از نثر آباء کلیساست . گویا به این دلیل که مطالعه آلدهلم در آثار لاتینی متاخر بوده است و تنها 3 بار در نوشته های خود از سیسرو نقل قول کرده است . پس از آلدهلم ، بید یکی از بزرگان ادبیات منثور انگلیسی پا به عرصه وجود نهاد . وی از درکی قوی و صراحتی مطبوع برخوردار بود . آثار او (مردی از شمال جزیره که تعلیمات ابتدائی را در ایرلند نزد اهل کلیسا فرا گرفت ) همه به زبان لاتینی است و هر چند جذابیت این آثار رو به کاهش گذاشته ولی در هیچ کدام اثری از گزافه گویی و یا ابهام آثار قرون وسطی دیده نمی شود. بسیاری از این آثار در واقع تفاسیر کتاب مقدس (عهد عتیق) و یا داستانهای بازگو شده در انجیل هستند ( از قبیل هیکل اورشلیم) .

تلفیق فرهنگ کلاسیک و جدید را به ظرافت می توان در کتاب تاریخ مذهبی بریتانیا یافت. این کتاب یک دوره تاریخی از حد فاصل حمله قصیر در سال 55 ق.م تا 731 میلادی را در بر می گیرد . این کتاب ، اثر بسیار معتبری است زیرا یکی از نخستین اسناد مهم تاریخی است که در آن چگونگی غلبه تمدن بر توحش ، پس از سقوط امپراطوری روم ، تشریح شده است . ساختمان معتبر و محکمی دارد ، در نوع خود ازدیگر آثار ادبیات کهن انگلیسی به مراتب بزرگتر است و با آثار پراکنده و از هم گسیسته هم عصر خود تفاوت بسیار دارد .بید در نگارش این اثر ، از اسناد گرانبهای منتشر نشده و اقوال شفاهی و مدارکی که از منابع دور دست ، حتی روم جمع آوری شده استفاده می کند و داستانهایی که تنها از این اثر به دست ما رسیده مانند الهام کدمان و ... را در نوشته های خود می گنجاند . او علی رغم انگلیسی بودن در لاتین نیز تسلطی بی مانند داشت و الحق که زبان لاتین ، زبانی بود زنده ، لطیف ، دارای ظرفیت فراوان و قابل فهم در همه جا ، هر چند که آموختن آن بسیار سخت و با زحمت فراوان بود . فرهنگ ارو پایی عمیقا زیر تاثیر دید گاههای تاریخی بید قرار گرفت .

هم اوست که تاریخ اروپا را به دو دوره قبل و بعد از میلاد مسیح تقسیم کرد. او نخستین نویسنده بریتانیایی است که سبب اعتلای عصر خود شد . از دلایل دیگر اعتلای معارف انگلستان در اعصار تاریک وجود دو تن از بزرگان فضل و دانش در این عصر است که در تجدید بنای تعلیم و تربیت اروپا نقش داشتند :
یکی آلکوئین از مردم یورک که به قصد تدریس در مدرسه علوم کلاسیک به فرانسه رفت همان دیواره ها ئی که از نظر فرهنگی توسط شارلمانی در برابر اقوام وحشی بر افراشته شده بود. آلکوئین بیش از 300 مقاله درباره ادبیات و تعلیم و تربیت به رشته نگارش در آورده است . نفر دوم جان اریوحنا ، که خود را( سلت ایرلندی ) می خواند و از بزرگترین فیلسوفان اعصار تاریک است. جان یکی دیگر از ثمرات کلیسای سلتی بود که در سراسر این روزگار دشوار به هستی خود ادامه داده بود . این کلیسا توسط مراکز تبلیغا تی خود در سراسر اروپا دست نوشته های لاتینی گرانبهائی به خط ایرلندی بر جای گذاشته اند . جان اریوحنا دارای دانش زبان یونانی بالایی بود و طرح وحدت وجود او درباره عالم مخلوق نشانه نبوغ او در زمینه مابعد الطبیعه است؛ نبوغی که معماران کلیسا های گوتیک نیز از آن برخوردار بودند ، هر چند توحش زبان این نبوغ را محدود می کرد و در فشار می گذاشت ، لیکن در عین حال سبب تقویت آن می گردید .

در این شرایط که انگلوساکسونها به مسیح گرویده و رو به سوی تمدن داشتند ، موج تازه ای از حملات اقوام وحشی شمال اروپا فضای فرهنگی اروپا را به شدت متاثر کرد . هجوم دانمارکی ها و تسلطشان بر بخشی از خاک شمالی بریتانیا سبب شد تا زیر بنای فرهنگی این مناطق مورد تجدید بنا قرار گیرد ، این تجدید بنا باتوافق نامه ای که میان آلفرد کبیر و دانمارکیها امضا شد و دانمارکیها را در مناطق فتح کرده شان تثبیت کرد، شدت و شتاب بیشتری یافت ، زبان انگلیسی و لاتینی هر دو محدود شد و بالطبع ادبیات وابسته به آن نیز در زیر لگد فاتحان وحشی دانمارکی به کناری انداخته شد.
گفتیم که پس از هجوم کشتیهای دانمارکی به سواحل انگلستان و قتل و غارت مردم این کشور آلفرد کبیر نیرو های مقاومت را رهبری کرد و آنان را با وجود همه شکست ها ی هولناک به بقای فرهنگ بریتانیا و دوام آیین مسیح دلگرم و مطمئن ساخت. با هجوم اقوام وحشی دانمارکی تمدن و فرهنگ بریتانیای به شدت آسیب دید و رشته های پیوند میان بریتانیا و دیانت و تمدن گسسته شد. اکنون بایستی مدرسه ها ، کلیسا ها ذهن افراد و اقشار مختلف ملت را درباره تاریخ جغرافیای بریتانیا و جهان از نو بازسازی کنند. آلفرد کبیر برای انجام این امر خطیر( احیای تمدن و فرهنگ برتانیا ) دست به ترجمه 4 اثر کلاسیک زد و این آثار را از زبان لاتین به انگلو ساکسون ترجمه نمود .

چهار موضوع اساسی مباحث این کتاب ها را تشکیل می داند که عبارت بودند از :
1) اجرائی فرایض دین مسیح که آلفرد کبیر در ترجمه کتاب شبانان به آن پرداخته است، کتابی که پایه اعظم گریگوری برای استفاده کشیشان محلی نوشته بود هر چند پایه اعظم زبان لاتینی کلاسیک را انکار می کرد ولی در این زمان به نیرو و استعداد و خرد عملی این جنگاور و معلم بزرگ احتیاج فراوانی بود . مقدمه این کتاب به قلم آلفرد کبیر نخستین قطعه مهم نثر انگلیسی شناخته شده بود .
2) ترجمه تاریخ مذهبی بریتانیا نویشته بید که هدف از این مهم ، نگارش تاریخ بریتانیا در دوران مسیحی و دوام ملیت در این سرزمین والبته مقامی که مردم انگلستان پیش از هجوم دانمارکیها در مورد فرهنگ به آن دست یافته بود.
3) تاریخ و جغرافیای جهان ، که پس از ترجمه کتاب تاریخ بر ضد اهل شرک نو شته نویسنده قرن پنجم اسپانیا ، اروسیوس ، از دیدگاه مسیحیت شرح و تفسیر شد . بخشهای تاریخی کتابهای اساطیر یونان و روم ، بعلاوه تاریخ و مقداری جغرافیاست که علی رغم تخریف در خورورانت است .آلفرد کبیر مفروضات جغرافیای اروسوس در خصوص نواحی دور افتاده جهان را با ذکاوت حذف کرد و بجای آن چند مطلب در باره در یا نوردی و جغرافیا یی شمال اروپا را به آن افزود .
4) فلسفه اخلاق و رابطه آن ا حکمت الهی ، که ترجمه تسلای فلسفه بوئسیوس حاصل آن است و به دلیل تأثیر شدیدش بر تفکر اروپایی در خور برسی بیشتری است.
بوئسیوس به دوران متأخر روم تعلق دارد و مدت هزار سال یکی از منتقد ترین نویسندگان اروپا بوده است وی از خانواده ای نجیب و ثروتمند پا به عرصه وجود نهاد و زندگی خود را وقف آموختن زبان یونانی کرد. از آنجا که این زبان در اروپای غربی در حال نابودی بود ، تعدادی از آثار معتبر آن را به زبان لاتینی ترجمه نمود و همین کتابها اساسی و مبنای فلسفه و علم قرون وسطی را تشکیل دادند .

بوئسیوس به جرم دعوت از ژوستی نن ، امپراطور روم شرقی توسط تئودوریک، پادشاه استروگت، دستگیر و به اعدام محکوم شد در همین دوران که زندانی در انتظار مرگ به سر می برد ، مشهور ترین اثر خود ، تسلای فلسفی را نوشت. این کتاب در پنج بخش به رشته نگارش در آمده و از نظر تشکل پلی است میان رسالت افلاطون ( که به منظور بازسازی روشهای تعلیمی استادش سقراط ابداع کرده بود) و هجو منیپوسی (نویسنده سوری) که آمیخته ای است از نظم و نثر . این نویسنده اهل سوریه در نقد فلسفی خود از همین روش استفاده می کرد در رساله بوئسیوس فصلها به تناوب منظوم و منثور است و به عبارت بهتر هر منظومی یک میان پرده منثور را پیش از خود دارد. شیوه نثر آن لاتینی متأخر است که تا حدودی به مرزهای زبان لاتینی کلاسیک نیز نزدیک می شود . بخش منظوم مجموعه ای است گوناگون ، عمدتأ مصراعهای کوتاه که مناسب شعر غنایی است و بسیار دیگر که به تقلید از همسرا ییهای آثار سنکا ساخته شده است شگفت آنکه بر خلاف انتظار از آن نوع نظم تعلیمی با مصراعهای بلند و پر تحریر ، کمتر در آن می توان یافت. سبک کلی رساله یک پارچه نیست و از گفتگوئی پر شتاب به بلاغتی شکوهمند تبدیل میشود یا بالعکس البته وقار واستحکام خود را هرگز از دست نمی دهد . کتاب در باره گفتگویی است که میان بوئسیوس و فلسفه( که طبیب و پرستار اوست) رخ می دهد فلسفه ابتدا گلایه ها و شکایات بوئسیوس گوش فرا می دهد و سپس ، خصلت واقعی قدرت و ثروتی را که از دست داده فراموش کرده و نمی داند که آنها همه ظواهر بوده و گذرا .این حقیقت را از یاد برده که جهان محکوم مشیت پروردگار است. این که نه تنها سعادت بلکه رنجی است که صورت کیفر ، تکلیف یا تائید دارد نیز در جهت خیر و صلاح آدمی است فلسفه با پرسشهای بسیار که به سیاق طبیبان است، با دقت و متانت ریشه اشتباهات را از روح بیمار او بیرون می کشد و با داروی حقیقت در مانش میکند. این کتاب به علی رغم شکوه پایانش ، نا تمام به نظر می رسد زیرا آنچه که در ابتدا میان بیمار و طبیب پیش می آید با گفتگوی پایان کتاب تناسبی ندارد پایان آن نیز شاعرانه یا متاثر از اساطیر نیست. اما حقیقتأ که این اثر ، تمام یا ناتمام اثری شگرف است.

در بسیاری از اشعار انگلیسی ، سنت کتاب مقدس با سبک و احساس شعر در هم آمیخته است. یعنی همان زبان شاعرانه و بحر زمخت و کوتاهی که در بیوولف به کار رفته بود. همه مقدمه نیروهای بنگاوری و قدرت اراده موجود در شهر های کهن غیر مذهبی انگلستان در این اشعار مشهود است. مانند منظومه پیدایش که ابراهیم را در قامت بنگاوری دلیر نشان می دهد که قوم لوط را از چنگ اقوام وحشی اسکاندیناوی می رهاند. مضامین این اشعار ، ریشه درست مسیحی ندارد، بلکه ما خود از تاریخ و افسانه های قوم یهود است . حتی در بیوولف فصولی وجود دارند که بر گرفته از کتاب عهد عتیق است .

داستانی دیگر ی که کتاب دانیال نبی، مأخذ آن بوده و از بدویترین آثار بر گرفته از کتاب عهد عقیق است به واسطه سادگی و خشونت خود ، مردم انگلستان را که در برابر حملات دانمارکی ها وحشی مقاومت می کردند ، مجذوب خود نمود . ابتدا این اثر را به کدمان ، منسوب می کردند ، همان طور که تمام اشعار پهلوانی کوتاه یونانی را به هومر نسبت می دادند، حال آنکه چنین نیست کینه ،ولف شاعر صاحب نام دیگر انگلوساکسون ، ناینده دومین مرحله سیر تکاملی شعر بدوی انگلستان است . در گزارشها ، و قایعنا مها و حماسه ها مانند دیگر داستانهای سنتی ( قصه شاه و پریان) شخصیت سراینده و نویسنده محو می شود . همانگونه که ما نمی دانیم سراینده آثاری مانند ایلیاد یا ادیسه ، که بوده است ولی چون سبک حماسی هنوز پا بر جاست ، شاعران توانا و قدرتمند که از رسالت خود آگاه هستند نام خود را در آثار خویش می آورند ، سبک مرسوم را دگرگون می کنند تا رنگی از شخصیت خود را به آن بدهند مانند هیسودوس در یکی از مهمتری آثار خود ( کارها و روزها ) خود را پیرمردی کور تصور می کند که در جزیره سگلانی خیوس ساکن است . این اثر سرشار از دانستنیهای سنتی و زبان سنتی به همراه نام و شرح احوال و بسیاری از دیدگاههای او در باب زندگی است.

در شعر انگلیسی نیز پس از کدمان که به سنت اعتقاد داشت ، به همین صورت با نام کینه ولف بر میخوریم . از کینه ولف چهار منظومه بر جایی مانده است
1) مسیح، شرح منظوم یکی از موعظه های گریگوری کبیر در باب عروج عیسی
2) جولیانا، حکایت منظومی در باب شهادت قدیسه جولیانا که مأخذ آن اثری زبان لاتینی بوده است
3) سر انجام حواریان ، خلاصه ای در باب دعوت به تبلیغ و مرگ دوازده حواری
4) هلنا، گزارشی بلند و مفصل در باره سفر قدیس هلنا، مادر امپراطور کنستانتین، به بیت المقدس وی برای جستجو سلیب گمشده حضرت عیسی پای در راه نهاد و در نهایت با تهدید به کشتار یهودیان ، صلیب را یافت و آیین نیایش صلیب را معلول داشت .

در همه این اشعار نام کینه ولف با الفبای رونی درج شده است رمز عجیب این الفبا در این است که هر حرف نه تنها یکی از الفبا به شمار می آید ، بلکه کلمه ای است خود دارای معنی ! از این رو می توانستند در یک شعر این حروف را به عنوان کلمه بکار ببرند ، اما به صورتی بنویسند که از تلفظ مجموعشان یک اسم حاصل شود . منظومه هلنا اخباری از زندگی کینه ولف را نیز بدست می دهد . می خوانیم که شاعر مردی ثروتمند وغنی بوده که از شدت گناه به مسیحیتی افراطی تر که آیین نیایش صلیب در آن مرسوم بوده پناه می آورد ، مسیحیتی خالصانه تر . آثار کینه ولف همانند کدمان ، تلفیقی از سبکهای شعر انگلوساکسون است و تفکر مسیحی که از روم به آن سرزمین میرسید . اما کینه ولف بر خلاف کدمان که از داستانهای عهد عتیق و عهد جدید در آثار خود سود می برد ، مطالب خود را از آثار متأخر لاتینی می گرفت که در باره اصول و تاریخ مسیحیت بود .

به همین دلیل باید کینه ولف را از متقد مان نشر آیین مسیح و نفوذ معارف کلاسیک در سرزمین بریتانیا دانست. سبک او به دلیل آشنایی وی با آثار قدرتمند و روان کلاسیک از شیوایی بسیار بیشتری برخوردار است ولی لحن او کاملا انگلو ساکسونی است ، لحن رام نشدنی و ستیزنده . برای مثال وصف پر شور سفر دریای ملکه هلنا به بیت المقدس با نفرتی که در غالب اشعار یونانی و لاتینی نسبت به کشتیرانی دیده می شود شدیدا در تضاد است ودر عین حال نخستین توصیف سنت کهنسال دریانوردی بریتانیا ست.

در اینجا باید به دو منظومه کم نظیر اشاره کرد . در این دو منظومه هر چند از تخلص شاعر ، خبری نیست اما از روی سبک آنها را به کینه ولف منسوب میکنند. یکی از این دو، رویای صلیب است که شرح رویایی است در باره صلیب و ماجرای تصلیب . این اثر بیش از تمامی آثار هم عصر خود از خصلت فردی برخوردار است و در عین برابری کردن با اشعار پهلوانی از جنبه قوت و استحکام ، این قوت و استحکام را به عوالم روحانی و غریبتری منسوب می دارد . بخشی از آن بر گرفته از سنت کهن هنر انگلیسی است. سخنان مفصل صلیب در باره خود یاد آور کتیبه هایی است که روی سلاحها و زیور آلات انگلوساکسون نش بسته است ( مانند شمری که روی آن حک شده من به فرمان آلفرد ساخته شده ام) .شعر این اثر مانند بیوولف با (( هان ،گوش فرا دهید)) آغاز می شود و مسیح به شمایل پهلوانی جوان به تصویر در می آید . اما عناصری در شعر وجود دارند که به هیچ چیز در ادبیات کهن انگلیسی شباهت ندارند از جمله این عناصر که می توان آنان را طلیعه داران ادبیات قرون وسطی نامید عبارتند از: آیین نیایش صلیب که در قرن هشتم تأسیس شده بود یا توصیف تصویر خون چکان عیسی (ع) بر صلیبی که به انواع گوهرها مزین است و دریچه های گل را در کلیسا ی گوتیک به یاد می آورد! همچنین است پرسش مسیح نه در هیأت پادشاهی قدرتمند یا معلم اخلاق بلکه در قامتی انسانی برتر و محبوب . و اما منظومه دوم (ققنوس) که شگفترین تلفیق میان سنتهای کلاسیک و سنتهای انگلیسی را ارائه می دهد. پرنده ای سحر آسا که در دور دستهای جهان نزدیک دروازه های بهشت آشیانه دارد . وقتی به کهنسالی میرسد ، توده هیمه ای فراهم می آورد و در آتشی که خود می افروزد میسوزد و باز از خاکستر خود بر می خیزد . شاعر از این داستان تمثیلی اخلاقی ساخته ، آتش نماد آتش روز رستاخیز است و زنده شدن دوباره پرنده تصویری است از رستاخیز مسیح و ارواح مسیحی و حیات جاودانه آنان توصیف ققنوس از اشعار لاتینی منسوب به لاکتانسیوس شاعر و نویسنده مسیحی است و تمثیل اخلاقی شاعر یکی از مواعظ آمبروز در خصوص قیامت مسیح است وملحقاتی از عهد عتیق و بید ودیگران به آن افزوده شده است شاعر دگرگونیهای وسیعی در شعر سنگین و ملال آور لاکتانسیوس ایجاد کرده است و از مهمترین این تعغیرات ، کیفیت لحن احساس و تأثر در شعر منسوب گینه ولف است .لاکتانسیوس علی رغم انتخاب چنین موضوع بکری از توانایی و قدرت لازم در سرودن اشعار غنی بر خوردار نیست و مهمترین تاثیری که بر خواننده خود می گذارد نفرت از زندگی است که از ویژ گی ها ی تفکر صدر مسیحیت است . موضوع بسیار بدیع است حتی از موضوع قو که مطلوب شا عران دوره الیزابت و نمادگرایان بود زیباتر است . موضوعی است شبیه به مرغ طوفان بو دلر، عقاب تنی سون یا قویی که مالارمه به تصویر می کشد ، نماد های عارفانه و سرشار از درد اشتیاق در مقابل شاعر انگلوساکسون به زندگی عشق می ورزد و در نتیجه با ستایشی مهر آمیز به توصیف این مرغ شگفت انگیز می پردازد.

قوه تخیل شاعر انگلوساکسون در درجات بسیار بالاتری قرار دارد واین مطلب را آنجا که طبیعت و آشیانه با شکوه ققنوس را وصف می کند و آنجا که به مقایسه این آشیانه با طبیعت مه آلود و دلگیر بریتانیا می پردازد و جزئیات دقیقی را ارائه می دهد به وضوح می بینیم واژه patet به معنای هر دری که بسته نباشد و توسط لاکتانسیوس برای وصف دروازه آسمان ( جایی که ققنوس آشیانه ندارد) به کار رفته معنای متعارفی برای شاعذان انگلیسی ندارد ، بلکه تصویری است که محرک او در خلق معنایی نو و زیباست .دروازه ای آسمانی که نه تنها گشوده است بلکه پژواک سروده های قدسی را به گوش بشر خاکی می رساند، پرا که بشر را به آشیانه ققنوس راهی نیست .لاکتانسیوس ققنوس را از آنرو سعادتمند می داند که جفت و فرزندی ندارد واز طریق مرگ به زندگی میرسد در حالی که شاعر انگلیسی ، تفکرات لاکتانسیوس را به ستایش قدرت پروردگار بدل می کند ! و تفکرات بعدی او را اشارتی به جاودانگی!! و در ایجاست که خود را از قید متن اصلی لاکتانسیوس ( کهمضموم آن نفرت از بشر است ) آزاد می سازد و آنرا بسط می دهد.

تفاوت اساسی که میان شعر انگلیسی و شعر رومیایی که سنت کهنسال آن سالها ادامه داشته است ، وجود داشت این بود که شاعر انگلیسی از محدود کردن معنی در یک بیت پرهیز میکند و آن را رها می سازد و حتی گفتار با توصیف را در میانه مصراع قطع می کند به همین دلیل است که شعر شاعر انگلیسی از متن اصلی بسیار حجیم تر است نه به دلیل آنکه شاعر از ترجمه احساس خود را در توصیف ها افزایش دهد و تشدید کند.

گفتیم که یکی از قوی ترین کتاب های نثر انگلوساکسون، تسلای فلسفه نوشته بوئسیوس رومی بود، او این کتاب را در هنگامی که انتظار مرگ را می کشید به رشته نگارش در آورد . تسلای فلسفه علی رغم نقاط ضعفی که دارد، اثری شگرف است و دلایل چندی را می توان برای این مدعی، بجا آورد از جمله:
1). خصلتی شخصی دارد هر چند که ترکیبی از استد لا لهای فلسفی دیگران و تصاویر بسیاری از شاعران گذشته است. سیمای جذاب و ذهن با وقار بوئسیوس در تمام کتاب به وضوع دیده میشود و به سیر داستان وحدت می بخشد . اشعار کتاب توسط خود بوئسیوس یا شخصیت زن کتاب( فلسفه ) به آواز خوانده می شود که مانع می شود تا کتاب به رسالت فلسفی شباهت پیدا کند و از آنجا که با زندگی و مرگ بوئسیوس ارتباط دارد اثر یکتا و بی نظیر جلوه می کند. به راستی تسلای فلسفی دارای همان خصوصیات منفرد رسالت بزرگی چون گور گیاس ، فایدون و جمهوری افلاطون است.
2). کتاب از احساس و تاثر سرشار است مثلا، صحنه وقوع حادثه یا همان سلول مخصوص زندانیان محکوم به مرگ که در آن مردی فرهیخته و شریف چشم به پایان کار خود دارد ،سخت تکان دهنده،مینماید استدلالهای فلسفی با همه خشکی و دشواری( که در فایدون افلاطون هم دیده می شود) ، در این کتاب به مباحث فلسفی کلاسیک شباهتی ندارد، بلکه در اثر ضرورت و الزام بوئسیوس و طبیب در پیگیری آنها، زنده و از احساس و تأثر مشمون است و همین از کتاب اثری متفاوت می سازد .ایکیفیت الزام را شعر تشدید می کند مانند آوازه هایی بی امید و تسلا جو که بیان درد اشتیاق است و از دیواره های زندان به بیرون درز می کند .مسئله ای که بوئسیوی با آن در حال دستو پنجه نرم کردن است ، تنها مشکل و ابهام او نیست بلکه مسئله هر مردو زنی است که برای لحظه ای سایه مرگ را بر سر خود احساس کند. بوئسیوس مردی است که هیچ چیز برایش نمانده تا به خاطر آن زندگی کند و فقط و فقط ، در پی دست یافتن به حقیقتی است تا او را به کمال برساند ،احساس صادقانه و قابل انتقال به خواننده ، همانطور که فلسفه نیز موجودی مجرد نیست ، بلکه زنی است زیبا، مهربان، با وقار و جذاب!! او در حقیقت نماینده و سمبول جانها ی زیبا است که در صفی طویل ، در تفکر اسرار اروپا ادامه پیدا کردند و با حضور خود درنده خویی زمانه خویش را تعدیل کردند. تسلای فلسفه از نظر محتوا بسیار غنی است ، زیرا ترکیبی است از طلاترین اندیشه هایی که هر کدام به یکی از حوزه های بزرگ و گوناگون فکر تعلق دارند از جمله:

الف). فلسفه یونانی رومی و از همه مهمتر فلسفه افلاطون روشن و واضح است که در این کتاب چهره سقراط( استاد افلاطون و شکل دهنده افکارش ) که لا آرامش در زندان مهیای مرگ می شودو تسلای خود را تنها در فلسفه می جوید، مد نظر بوده استتمامی داستان، گام به گام، شرح تبدیل و دگرگونی است که از نظر افلاطون ، شرط لازم برای ورود به زندگی فلسفی است. راز جاودانگی سیسرو ، طبیعت ارسطو و حتی رسالت و تفاسیر نو افلاطونیان در جای جای کتاب د یده میشود . از مهمترین نکات کتاب مقایسه ای است که بوئسیوس میان جهان مادی( متعلق) و قانون اخلاقی به عمل می آورد .
ب).در این ادبیات کلاسیک، تأکید بوئسیوس بیشتر برآثار رومی است تا یونانی ، همانطور که در شعر سرمشق اصلی او سنکاست ( شاعر شهیر رومی ). در نثر پیرو سبک سیسرو است ولی از اندرز های حکیمانه هوراس و ویژل نیز سود برده است.
ج). هر چند از آرمانهای مسحیت ذکری به میان نمی آید و لی کتاب چندین از این آرمانها دور نیست هرچند از حضرت عیسی یا مبانی دینی چیزی به میان نمی آید و تسلا بخش بوئسیوس فلسفه است نه مذهب با این حال کتاب مبین اعتقاد نویسنده به توحید است ، جاودانگی را امری بدیهی تلقی می کند، بر اهمیت حیات اخلاقی تأکید میکند و حتی از برزخ سخن می گوید و شکل مجسم آرمانها ی مسیحی را میستاید ( مانند شجاعت در هنگام شکنجه) تسلای فلسفی کتابی است با ارزش تعلیمی و بسیار بالا که مانند رسالت افلاطون خواننده را در مسیر تعلیماتی کتاب قرار می دهد و مبانی مورد نظرش را به او می آموزد . فلسفه در قامتی زنی زیبا رنج های بوئسیوس ( یا هر آدم دیگری را) در مان می کندو او از کوری و ظلمتی که حاصل رنجهای پس از ایام سعادت است، نجات می دهد. خود کلمه بوئسیوس نیز مشتق از وا ژه های یونانی است که به معنی یاری دادن بیمار و بهبود بخشیدن اوست!! همان گونه که سقراط خویشتن را با پزشکان مقایسه می کرد ، فلسفه نیز خود را نه به آموزگاری در برابر شاگرد ،بلکه به طبیبی در برابر بیمار تشبیه می کند( کاری که امروز روانکاوی بیمار روحی خوانده می شود) .

بوئسیوس بر خلاف یونانیان ای از ضعف های جسمانی رنج نمی برد بلکه همچون انسان عصر نو ! به بیماری روحی مبتلا بود. مجموعه ای از این عوامل سبب شد تا تأثیر و نفوذ تسلای فلسفه در سراسر اعصار تاریک و حتی قرون وسطی گسترده می شود و دوام بیابد. آلفرد کبیر در ترجمه تسلای فلسفه ، کتاب را چنان پیراست که در خور خوانندگان منظور نظر او باشد. گاه تعابیر ساده تری را جایگزین بخش های غامض و پیچیده کتاب کرد.